ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۴۴

۱

خرامان میرود دلبر تعالی الله چه رفتارست

شکر میبارد از پسته بنا میزد چه گفتارست

۲

بگرد چشمه نوشین چه خرم سبزه ئی دارد

خضر بر آبحیوانست و بر شنگرف زنگارست

۳

نگارا از دلم یکدم غمت غائب نمیگردد

ندارم در جهان جز غم که دلجویست و دلدارست

۴

من از جام می عشقت اگر مستم عجب نبود

عجب ز آنکس همی دارم که در دور تو هشیارست

۵

سر اندر پایت افکندم گرفتی خرده‌ای بر من

منه آئین بیزاری که اندک مایه آزارست

۶

ز چشم فتنه انگیزت بدی کردن چه آموزی

بیاموز از رخت آخر که او بس نیک کردارست

۷

اگر ابن یمین گوید که از جانت نیم بنده

ازو مشنو که این دعوی پس اقرار انکارست

تصاویر و صوت

نظرات