ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۵

۱

باشد از من باز کمتر غم جدا

غم نشد زین خسته دل یکدم جدا

۲

آب چشمم را نیارد کرد عقل

در هوای عارضش از دم جدا

۳

بی رخ جانپرورش دارم دلی

همچو ریشی مانده از مرهم جدا

۴

تا غریق بحر هجران گشته ام

چشمه چشمم نشد از نم جدا

۵

بسکه امواج پیا پی میزند

کس نیارد کردنش از یم جدا

۶

گفتمش جانا نپنداری مگر

من بکام از درگهت گشتم جدا

۷

گفت کای ابن یمین پیش از تو نیز

گشت ناکام از بهشت آدم جدا

۸

روزگار احبابرا چون روز و شب

در پی هم دارد و از هم جدا

تصاویر و صوت

نظرات