
ابن یمین
شمارهٔ ۵۲
۱
رخسار لاله رنگ خوشت آتش ترست
آبحیات در لب میگونت مضمرست
۲
صبحست و شام هر دو بهم روی و موی تو
و آن صبح و شام هر دو چو کافور و عنبرست
۳
چون ذره در هوای تو دلرا قرار نیست
تا روی دلربای تو خورشید انورست
۴
بگداخت چون شکر دل من در میان شیر
تا عارضت چو شیر و لبت همچو شکرست
۵
دایم در آن امید که باز آئی از درم
چشمم در انتظار تو چون حلقه بر درست
۶
گفتم برای زیورت ایسرو سیمبر
پیوسته چشم و چهره من گوهر و زرست
۷
لعلت بخون ابن یمین گر چه خط نمود
نا حق مریز خونش که آن خط مزورست
تصاویر و صوت

نظرات