
ابن یمین
شمارهٔ ۶۰
۱
ساقیا برخیز کاکنون وقت می نوشیدنست
موسم بستان و هنگام گلستان دیدنست
۲
ابر نیسانی ز بهر گریه بگشادست چشم
غنچه لب بسته را زین پس گه خندیدنست
۳
گلشن حسن ترا گل هست و رنج خار نیست
رخصتم ده تا بچینم ز آنکه وقت چیدنست
۴
ما همی کوشیم و جمعی هم ولیکن ملک وصل
تا کرا بخشد سعادت کاین نه از کوشیدنست
۵
عیش من در بزم جانان از جگر خوردن کباب
وز دل پر خون شراب عاشقی نوشیدنست
۶
تا زمین را از فلک تابد ز رویت آفتاب
در پی اش چون سایه کار عاشقان گردیدنست
۷
گر گناهست اینکه گشت ابن یمینت دوستدار
ذیل عفوی بر گناه او گه پوشیدنست
تصاویر و صوت

نظرات