ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۶۴

۱

شکرست آن لب میگون تو یاقوت روانست

که ازو چشم رهی چشمه یاقوت روانست

۲

بشکر خنده اگر پسته شیرین نگشائی

عقل باور نکند آنکه ترا هیچ دهانست

۳

آب عناب روان گشت ز بادام دو چشمم

بسکه آن پسته شکر شکنت چرب زبانست

۴

حیرت آرند ز رخسار تو صاحبنظران

تا چه چیزست بجز حسن که آنحیرت از آنست

۵

چشم بد دور از آنقامت چون سرو روانت

که ز سر تا بقدم راست تو گوئی همه جانست

۶

هر زمان بر سر آتش نهدم آب دو دیده

بس که پیدا کند اسرار که در سینه نهانست

۷

کامم امروز بده از لب شرینت که فردا

کس چه داند چه شود حال که گیتی گذرانست

۸

گر دل خسته زارم هدف تیر تو گردد

دولت من بود آخر نه که ز آن تیرو کمانست

۹

دارد آشفته و سرگشته چو خود ابن یمین را

زلف مشکینت که سر تا قدم آشوب جهانست

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ابن یمین فریومدی (از روی نسخه قدیمی مورخ به سنه ۹۲۱ هجری قمری) - ابن یمین فریومدی - تصویر ۲۷۲

نظرات