
ابن یمین
شمارهٔ ۶۷
۱
عالم از حسن تو یکسر حسن آباد شدست
بنده عارض تو سوسن آزاد شدست
۲
پیش صاحبنظران معجزه روح الله
با وجود لب جان پرور تو باد شدست
۳
هندوی چشم ترا ترک فلک شاگردی
کرد گوئی که چنین رهزن و استاد شدست
۴
تا شدی یوسف مصر دلم ایجان عزیز
دیده یعقوب وشم دجله بغداد شدست
۵
هیچ شادی مرسادم بدل غمکش اگر
هرگزم جز بغم عشق تو دل شاد شدست
۶
تا شدی خسرو خوبان جهان ابن یمین
در هوای لب شیرین تو فرهاد شدست
۷
بستان جان بده ام بوسه مکن هیچ مکاس
تاجرانرا نه که آئین ستد و داد شدست
نظرات