ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۷۶

۱

لعل شیرین تو پیرایه در عدن است

زلف پر چین تو سرمایه مشک ختن است

۲

سرو تا بنده بالای تو شد از دل پاک

بر زبان همه آزادی سرو چمن است

۳

بر زنخدان تو چاهیست که دل یوسف اوست

جانم اندر غم او ساکن بیت الحزن است

۴

گر نبندد کمر آن ماه سرافراز بناز

ور نگوید سخن آن پسته که شور زمن است

۵

بچه دانند که دلدار مرا هست میان

بچه معلوم توان کرد که او را دهن است

۶

لطف آنخال سیاه و رخ چون ماهش بین

نقطه عنبر تر بر ورق نسترن است

۷

نیست ممکن که ازو صبر کنم ز آنک مرا

نور در چشم و فرح در دل و جان در بدن است

۸

حاصل از زلف وی این دارد و بس ابن یمین

که دل آشفته و سرگشته و با صد شکن است

تصاویر و صوت

نظرات