
ابن یمین
شمارهٔ ۸
۱
تا بر آنقامت و بالا نظر افتاد مرا
بس ملولست دل از سرو و زشمشاد مرا
۲
در هوای لب شیرین تو ایخسرو حسن
شد بتلخی ز بدن روح چو فرهاد مرا
۳
تا رقم بربقم از نیل صبوحی زده ئی
دیده شد در هوسش دجله بغداد مرا
۴
هرگزم شاد مبادا دل اگر میل کنم
که کند عشق تو از بند غم آزاد مرا
۵
عشق تو همدم من بود مرا پیوسته
هست با جان صنما عشق تو همزاد مرا
۶
دل سختت بسرشکم نشود نرم بلی
کی شود نرم بآب آهن و پولاد مرا
۷
آتش و آب دل و دیده دلیل اند بر آنک
زود چون خاک دهد عشق تو بر باد مرا
۸
من نه آنم که کنم میل بداد دگری
تا بدل میرسد از عشق تو بیداد مرا
۹
با غم هجر تو چون ابن یمین میسازم
تا سعادت کند از وصل تو دلشاد مرا
تصاویر و صوت


نظرات