
ابن یمین
شمارهٔ ۸۹
۱
یا رب این بوی خوش از زلف دلارام منست
یا صبا همنفس نافه مشک ختن است
۲
آفتاب رخ او در شکن زلف سیاه
همچو در سایه سنبل ورق نسترن است
۳
گر شکر خنده آن پسته شیرین نبود
بچه معلوم توان کرد که او را دهن است
۴
ماه رویا دهن غنچه وش خوش سخنت
چون شود خنده زنان پسته شکر شکن است
۵
در ته چاه زنخدان تو افتاد دلم
دستگیرم خم آنزلف چو مشکین رسن است
۶
تا بدید ابن یمین رسته دندان ترا
چون صدف جزع وی آکنده به در عدن است
۷
آب رویش مده از آتش محنت بر باد
ز آنکه او خاک کف پای سر انجمن است
۸
سرور ملک علاء دول و دین که درش
همچو درگاه حرم قبله هر مرد و زن است
۹
آنکه تا بخت به درگاه ویم راه نمود
وردم الحمد لمن اذهب عنا الحزن است
تصاویر و صوت


نظرات