
ابن یمین
شمارهٔ ۹۲
۱
از روی تو ایمهوش گر پرده بر اندازند
خلقی بهوای دل درپات سر اندازند
۲
تا دامن پاکت را گردی نرسد زیبد
گر پرده دلها را بر رهگذر اندازند
۳
آنها که به پیش دل از عقل سپر سازند
چون حمله برد عشقت جمله سپر اندازند
۴
ترکان کمان ابرو از تیر نظر هر دم
در صید گه جانها صید دگر اندازند
۵
جانرا نرسد چیزی جز آنکه سپر باشد
جائیکه پریرویان تیر نظر اندازند
۶
گر سلسله مشکین از ماه بر اندازی
جانها بهوای تو عشاق براندازند
۷
در حجره دل عشقت چون صدر نشین گردد
رخت خرد ار خواهد ورنی بدر اندازند
نظرات