
ابن یمین
شمارهٔ ۹۳
۱
امیدوارم از آنمه که مهربان گردد
اگر حقیقت حال منش عیان گردد
۲
چو بگذرد بدلم یاد رشته گهرش
ز شوق آن تن زارم چو ریسمان گردد
۳
ز تاب لاله سیراب آتش افروزش
گلاب دیده من آب ارغوان گردد
۴
گهی که شعر سیه در حریر ساده کشد
تنم ضعیفتر از تار پرنیان گردد
۵
بآستینش چو دستم نمیرسد آن به
بزیر پاش سرم خاک آستان گردد
۶
ز کوی وی نه گزیری مرا که بلبل مست
نیارد آنکه نه بر طرف گلستان گردد
۷
بسوزم از غم و پروانه وار دم نزنم
بسان شمع گرم جمله سر زبان گردد
۸
بیا که خط تو منشور حسن را طغراست
مثال فائده مند از پی نشان گردد
۹
بگاه وصف لبت از دهان ابن یمین
ز بس لطیف که آید سخن روان گردد
نظرات