
ابن یمین
شمارهٔ ١١٣
۱
دی مرا گفت محترم یاری
که دلم هیچ راز ازو ننهفت
۲
که بگلزار طبع وقادت
در بهار سخن چه غنچه شکفت
۳
نوک الماس فکر ثاقب تو
گوهر نظم در مدیح که سفت
۴
گفتم اکنون بمدح و هجو کسی
نشود فکر با ضمیرم جفت
۵
ز آنکه مرد دروغ نیست رهی
وندرین عهد راست نتوان گفت
نظرات