ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ١٢٠

۱

رسد ایدل بتو روزی تو بیسعی ولیک

از گدا طبعی خویشت هوس خواستن است

۲

چه نشینی بهوس مار صفت بر سر گنج

از سر جمله سرانجام چو برخاستن است

۳

رو قناعت کن و در تربیت حرص مکوش

که مغیلان نه چو سرو از پی پیراستن است

۴

رنج بر جان چه نهی بهر جان آرائی

این خود آراسته بیزحمت آراستن است

۵

در جهان پوشش و خوردست کزان نیست گزیر

زین فزون خواستنت عمر بغم کاستن است

تصاویر و صوت

نظرات