ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ١٢۴

۱

ز آنها که خبث باطن ایشانت ظاهرست

ابن یمین مرنج که بدشان سرشت و خوست

۲

گر طعنه ئی زنند بر اشعار عذب تو

اینفرقه عوام که بعضی نه خاص اوست

۳

درهم مشو که بیهنر از غایت حسد

بر اهل فضل در همه ابواب عیبجوست

۴

خواهند تا چو طوطی طبعت شکر فشان

گردند لیک مغز شناسد خرد ز پوست

۵

هر چند هست تازه و تر سبزه دمن

هرگز کجا چو سرو سهی بر کنار جوست

۶

گو یکتن از تمامت حساد بد گهر

کاو راز صد سخن که بگوید یکی نکوست

۷

خاقانی فصیح درین یکدو بیت نغز

گفتست بشنوید که او بس لطیف گوست

۸

خاقانی آنکسان که طریق تو میروند

زاغند و زاغ را روش کبک آرزوست

۹

گیرم که مار چوبه کند تن بشکل مار

کو زهر بهر دشمن و کو مهره بهر دوست

تصاویر و صوت

نظرات