
ابن یمین
شمارهٔ ١٩٢
۱
با خرد گفتم که داری در جهان جایی چنان
کاندر او دلخستهای یک دم برآساید ز رنج
۲
گفت بگذر ز آن و این سادهدلیها ترک گیر
زان که نتوان یافتن بیخار گل، بیمار گنج
۳
هست راحت در جهان مانند عنقا در زمان
غیر نامی نیست از وی اندرین دار سپنج
۴
کس در این ایوان ششدر چون دمی بیرنج زیست
راحت جانت همیباید گذر زین چار و پنج
۵
منزلت دور است و ره دشوار و تو نازکمزاج
بار بیش از حد طاقت بر تن مسکین مسنج
نظرات