ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٢٠۶

۱

ای دل از احداث روزگار نگردی

بد کنش و زشتخو که نیک نباشد

۲

مست خرابات عشق را بملامت

سنگ مزن بر سبو که نیک نباشد

۳

در پس آزادگان بهیچ طریقی

پیش کسان بد مگو که نیک نباشد

۴

گر بدیئی بیند از تو کس که مبیناد

زود دلش را بجو که نیک نباشد

۵

یار کهن را بهیچ رو مده از دست

بهر حریفان نو که نیک نباشد

۶

با همگان باش یکزبان و مگردان

رشته وحدت دو تو که نیک نباشد

۷

هر که بداند که بد چگونه قبیح است

هیچ نیاید ازو که نیک نباشد

تصاویر و صوت

نظرات