
ابن یمین
شمارهٔ ٢١١
۱
ای شه کامران وجیه الدین
ای چو نام تو طالعت مسعود
۲
رخ نهاده به بندگی چو ایاز
بر بساطت هزار چون محمود
۳
چاکرت لاشه اسبکی دارد
همچو فرزینش کژ روی معهود
۴
هر که گردد برو سوار بود
در عداد پیادگان معدود
۵
گر بچاکر دهی چنان اسبی
که شوم نزد حاسدان محسود
۶
سیل آسا فشانم از دل پاک
در مدیح تو گوهر منضود
نظرات