
ابن یمین
شمارهٔ ٢٢۶
۱
ایدل آسوده همی باش که باکی نبود
گر بروی تو حسودی بحسد می نگرد
۲
صبر کن بر حسد و حاسد و دلشاد بزی
کان بد اندیش خود از رنج حسد جان نبرد
۳
غم مخور کز حسد آتشکده ئی شد دل او
که گهی برق زند صاعقه اندر گذرد
۴
آتش ار هیچ نیابد که خورش سازد از آن
کارش اینست که خون دل خود را بخورد
نظرات
محمدحسین