ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٢٨٢

۱

دشمنی دوسترویم افتادست

که ز هسیتش نیست خواهم شد

۲

هر رهی کان گرفتم اندر پیش

گشت خر سنگ و بند راهم شد

۳

بسکه زد رای ناصواب مرا

عرض عرض و مال و جاهم شد

۴

بو که باری ز دست او برهم

بسلامت سر ار کلاهم شد

تصاویر و صوت

نظرات