ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٢٩۵

۱

ز راه بیخردی گفت بوالفضولی دی

مرا چو دید که جز میل انزوا نبود

۲

چه گفت گفت که چون روزگار میگذرد

ترا که وجه معاشی ز هیچ جا نبود

۳

جواب دادم و گفتم که این مپرس از من

ازو بپرس که او بندهٔ خدا نبود

۴

ترا که خدمت مخلوق میکنی نان هست

مرا که خدمت خالق کنم چرا نبود

تصاویر و صوت

نظرات