
ابن یمین
شمارهٔ ٣٢
۱
یکی گفت با من که خورشید تافت
ترا سر پر از خواب مستی چرا ؟
۲
بدو گفتم ای مهربان یار من
ترا چیست با من در این ماجرا ؟
۳
بسی بی من و تو درین مرغزار
غزاله کند چون غزالان چرا
نظرات