ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٣٣

۱

ای جوانبختی که در خلوتسرای کاینات

رأی پیرت میگشاید پرده از ابکار غیب

۲

در جهان عدلت چو موسی تا ید بیضا نمود

گوسفند از گرگ بیند مهربانی شعیب

۳

تا نشستی چون محمد بر سریر سروری

من بپا استاده ام در بندگی همچون صهیب

۴

در جنابت ظلمت از روز شبابم محو گشت

زین خوشم چون تیره شب روشن شد از انوار شیب

۵

پیش ازین با من عنایت بیش ازین بودی ترا

لیس فیما یدعیه العبد یا مولای ریب

۶

پای در دامن کشیدم مدتی چون خار پشت

وز تفکر سر فرو بردم کشف‌آسا به جیب

۷

موجب حرمان ندیدم در وجود خویشتن

هیچ چیز الا هنر کان هست نزدیک تو عیب

تصاویر و صوت

نظرات