ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٣۶٣

۱

مرا که طوطی شکر فشان گلشن قدس

چو پیش بلبل نطق اوفتد پر اندازد

۲

عروس این تتق سبز زرنگار ز شرم

چو بکر فکر مرا دید زیور اندازد

۳

فریب و ریو ز سودائیان بیمایه

بدان رسید که سود و زیان بر اندازد

۴

ولی مهابت ان افضل زمین و زمان

که منشی فلکش زیر پا سر اندازد

۵

غیاث دولت و ملت که بحر خاطر او

گه تلاطم امواج گوهر اندازد

۶

فلک شود همه تن آفتاب اگر رایش

بلطف سایه بر این سبز منظر اندازد

۷

چنان ببست زبانشان که پیش کس پس ازین

که راست زهره که رمزی از آن در اندازد

۸

همیشه تا دم باد خزان چو اهل کرم

بروی خاک پر از شاخها زر اندازد

۹

مباد حاسد جاهت جز آنچنان که ز جزع

فراز صفحه زر گوهر تر اندازد

تصاویر و صوت

نظرات