
ابن یمین
شمارهٔ ٣٨١
۱
همی شد رهی دی بنزد بزرگی
بدان تا دمی حق صحبت گذارد
۲
یکی گفت ضایع چرا میکنی عمر
چگونه کسی تخم در شوره کارد
۳
برو ترک او گیرو بنشین بکنجی
که این صحبت الا ندامت نیارد
۴
نه او خود رساند بتو هیچ خیری
نه شر کسی از تو هم باز دارد
۵
خردمند ازینگونه کس را که او هست
وجود و عدم هر دو یکسان شمارد
نظرات