
ابن یمین
شمارهٔ ٣٨۶
۱
ای نسیم صبحدم از راه لطف
خواجه یوسف را ز من پیغام بر
۲
گو به درگاه تو آمد پیش ازین
بکر فکرم با هزارن زیب و فر
۳
دولتی گوئی نبودش ز آن نشد
از کرامات قبولت بهره ور
۴
بعد از آن بکری دگر پرورده ام
در شبستان هنر ز آن خوبتر
۵
در بلاغت چون کمالی یافتست
وقت آن آمد که گردد جلوه گر
۶
گر برون آید ز پرده خیزدش
خاطب از هر سو فزون از حد و مر
۷
ز آن همی ترسم که ز آن خواهندگان
افتدش ناگاه ناجنسی بسر
۸
من نیم در عهده آن بعد ازین
گر بزاید زو هزاران شور و شر
۹
هان چه فرمائی چه می بینی صواب
کز شبستان آید آن دلبر بدر
۱۰
عرضه کردم ز آنچه رویم مینمود
مصلحت زین پس توبه دانی دگر
تصاویر و صوت

نظرات