
ابن یمین
شمارهٔ ٣٩٨
۱
ای نسیم صبحدم ز آنجا که لطف تست خیز
رنجه شو بگذر بدر گاه شه گردون سریر
۲
تاج ملک و دین علی کز بدو فطرت آمدست
همدمش بخت جوان و رهنمایش رأی پیر
۳
خسرو جمشید فر شاهی که از آغاز کار
دادش ایزد هر چه آید در تصور جز نظیر
۴
گو منم آن کز بلندی در مدیحت شعر من
بر بیاض مه بمشک سوده بنوشته است تیر
۵
نام نیکت چون ز شعری بگذرانیدم بشعر
چون روا داری که فکرم وقف باشد بر شعیر
۶
چون نیم در بند افزونی طلب کردن ولیک
رأی شه دادند که باشد از کفافی نا گزیر
۷
چون ترا بر هر چه خواهی داد ایزد دسترس
پایمردی کن بلطف ابن یمین را دست گیر
نظرات