ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۴٠٣

۱

با خرد در حجره دل دوش صحبت داشتم

شکوه ها میکردم از دوران این نیلی حصار

۲

گه زحل و عقد او با هم سخن میراندیم

گاه میکردیم سر نحس و سعدش آشکار

۳

گفتم آخر چیست موجب کاین سپهر دون نواز

با هنرمندان ندارد غیر خصمی هیچکار

۴

داشت قصد آن که از پایم در آرد بیگناه

گر نمیشد دستگیر من مسیح روزگار

۵

عالم عادل علاءالدین که از انفاس او

بر سپهر چارمین گردد مسیحا شرمسار

۶

آنکه در قلب طبایع آن تصرف باشدش

کآرد اندر طبع دی پیدا مزاج نو بهار

۷

و آندگر فرزند وی مولی شهاب الدین که نیست

در جهان امروز مثل او حکیمی هوشیار

۸

آنکه لطف جانفزای او ز روی خاصیت

نوشدارو سازد از آب بن دندان مار

۹

جان من بخشیده احسان ایشان هر دو شد

باد جان هر دو تا روز قیامت پایدار

تصاویر و صوت

نظرات