
ابن یمین
شمارهٔ ۴٢۶
۱
ز حالم نیست آگه کس که چون من
برنجم زین سپهر سخت پیکار
۲
بتلخی میکشد در تنگ و بندم
چو شیرین دید طبعم نیشکر وار
۳
اگر زین پس بر این سیرت بماند
نماند در دیار فضل دیار
۴
دلا زو هم مبین شادی و غم را
که او را اختیاری نیست در کار
۵
مقرر در ازل شد هر دو و اینک
نخواهد گشت اینصورت دگر بار
۶
مرنج از بهر دنیا و مرنجان
مباش آزرده و کس را میازار
۷
که هست و نیست یکسر بر گذار است
هر آنچت نیست آنرا هست پندار
۸
بر ابن یمین گیتی نیرزد
بدان کز بهر او گیرند تیمار
تصاویر و صوت

نظرات