ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۴۵

۱

یکچند روز من ز سیهکاری فلک

بودی چنانکه فرق نمیکردمش ز شب

۲

و اکنون چنان شدست که در چشم من چو روز

کافور فام گشت شب عنبرین سلب

۳

بر رغم روزگار بتوفیق کردگار

با سعد گشت نحسم و اندوه با طرب

۴

جور و جفای چرخ سر آمد بفضل حق

اکنون ز خار میدهد از بهر من رطب

۵

با من سپهر دور وفا گر ز سر گرفت

آنرا سبب نه کس ز عجم بود و نه عرب

۶

تا بار منتیم نباید ز کس کشید

منت خدایرا که نشد هیچکس سبب

۷

ایزد نظر بعین عنایت بمن فکند

وینها کی از عنایت ایزد بود عجب

۸

گر حاسدی بمن نظر نحس میکند

ور میدهد صداع من از سوز و از شغب

۹

با تاب ماه چهارده شب تاب نا ورد

در تار و پود اگر چه که تاب آورد قصب

۱۰

الحمدلله این نه نهانست در جهان

پیداست در صفای حسب صحت نسب

۱۱

شعری ز نثره رشک بر شعر و نثر من

پاک آن نسب که زیور او باشد از حسب

۱۲

ابن یمین گشایش کارت ز خلق نیست

گر حاجتیت هست ز درگاه حق طلب

۱۳

بر آتش جگر نزنی آب زندگی

از دست سفلکان و گرت جان رسد بلب

تصاویر و صوت

نظرات