ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۴٨٠

۱

آن دل که داشتم ز وی آزادگی طمع

در چار میخ طبع گرفتار دیدمش

۲

چون نقطه تا نهاد قدم در میان کار

سرگشته گرد خویش چو پرگار دیدمش

۳

وقتست اگر چو سایه نشیند بگوشه ئی

ز آنک آفتاب بر سر دیوار دیدمش

۴

حاجت بگلشنش نبود چون ز روی و موی

بشکفته شنبلید و سمنزار دیدمش

۵

با اینهمه چو ابن یمین گرچه مجرم است

واثق بعفو شامل دادار دیدمش

تصاویر و صوت

نظرات