ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۵۵

۱

استاد کارخانه دنیا بهیچ وقت

از بهر کس بنقش بقا جامه ئی نبافت

۲

چون رستم زمانه بدستان گشاد دست

اسفندیار رویتن از وی امان نیافت

۳

افتاد در کشاکش ایام چون کمان

آنکو بتیر فکرت خود موی میشکافت

۴

از بهر درکشیدن آزادگان به بند

گردون ز خیط ابیض و اسود کمند تافت

۵

نا نی نیافت عاقل ازینچرخ سفله طبع

تا چون تنور سینه بسوز جگر نتافت

۶

دنیا بجای دین مطلب کابلهست آنک

با دشمنان نشست و رخ از دوستان بتافت

۷

بگریز از اینجهان ز غرورش که پیش از این

عنقا نه بر گزاف سوی انزوا شتافت

تصاویر و صوت

نظرات