
ابن یمین
شمارهٔ ۵٩٠
۱
پیام داد به کس کیر اژدها پیکر
که ای کشیده به عمر دراز آزارم
۲
تویی که جز در تو کهف خود نمیدانم
در آن زمان که به سختی همیرسد کارم
۳
جواب دادش و گفتا چه سختدل یاری
بیا که جز تو کسی نیست مونس غارم
۴
ولی تمامت عضوم خدای سنگ کناد
به غیر باد گر از عشق تو به کف دارم
۵
فرو چکد سبکت آب شرم از دیده
گر آنچه در پس من کردهای به پیش آرم
۶
هوای من به پس پشت اگر چه افکندی
هنوز من حق صحبت ز یاد نگذارم
۷
ز روزگار وصالت چو یاد میآرم
هزار قطرهٔ خونین ز دیده میبارم
نظرات