ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۵٩١

۱

پیشتر زین چند گاهی دل پریشان داشتم

خود چه می‌گویم ز دل صد رنج بر جان داشتم

۲

یوسف مصر کرم را از تکسر شکوه‌ای

بود و من یعقوب وش دل بیت احزان داشتم

۳

آن علی علم حسن سیرت علاءالدین حسین

کز غم او چشم و دل گریان و بریان داشتم

۴

بسکه بر خاطر ملالت بود مستولی مرا

همچو گنج آرامگه در کنج ویران داشتم

۵

از جفای چرخ چوکانی دل آزرده را

بر سر میدان غم چون گوی گردان داشتم

۶

گرچه بر من ز آن تکسر گشت رمزی آشکار

لیک چون خوش نامدم از خویش پنهان داشتم

۷

ورچه یکساعت نبودم دور ازو بی درد دل

لیکن از دیدار او امید درمان داشتم

۸

منت ایزد را که دیدم در زمان صحتش

گشته ایمن ز آنچه دل از وی هراسان داشتم

۹

بعد ازین شکرست چون ابن یمین کارم از آنک

حاصلم شد هر چه چشم آن ز یزدان داشتم

۱۰

گر به ماضی شرح دادم اختصاص خود بدو

ظن مبر کانحال ماضی بد که من آن داشتم

۱۱

داشتم در دل هوای او و خواهم داشتن

تا ابد چون دائم او را رکن ایمان داشتم

تصاویر و صوت

نظرات