
ابن یمین
شمارهٔ ۶٠۴
۱
روزی گذر فتاد مرا از قضای چرخ
برمنزلی که بار بوددر او یار همدمم
۲
یاد آمدم ز عهد و وفای قدیم او
جائیکه او نهاد بصدق و صفا قدم
۳
باریدم آب دیده و گفتم بسوز دل
کایام خرمی شد و آن زمان غم
۴
بیتو چو تون و تنجه نماید بچشم من
گر بگذرم بروضه رضوان و برارم
۵
گر بیتو زندگی بودم مدتی دراز
دانم که در ریاض طرب کمترک چرم
۶
حقا که بنده ابن یمین را در آرزوت
بر عمر مانده از پس تو هست صدندم
۷
اما همی دهد دل خود را تسلیی
کان چون گذشت بگذرد این روز نیز هم
تصاویر و صوت

نظرات