ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۶٠٨

۱

سپهر مهر جلالت جلال دولت و دین

توئی که رأی ترا شاه انجم است غلام

۲

کسیکه سر ننهد پیش تو صراحی وار

مدام در دل او باد خون ناب چو جام

۳

بمن رسید بشارت که رأی آن داری

که حال بنده رسانی ز تفرقه بنظام

۴

بدان مبشر فرخنده من چنین گفتم

که عرضه دار بدان مقتدای جمله کرام

۵

که بس عجب نبود کز هزار فرسنگی

نسیم جود تو من بنده را رسد بمشام

۶

علی الخصوص که قرنی زیادتست که من

که بر جناب تو دارم چو آستانه مقام

۷

اساس تربیتم کرده ئی و خوش کاریست

تمام کن که بود نظم کار در اتمام

۸

هلال اگر چه خوش آید بچشم خلق ولی

ز روی حسن کجا میرسد بماه تمام

۹

بکوش ابن یمین را بکام دل برسان

ز لطف خویش که بادت جهان همیشه بکام

تصاویر و صوت

نظرات