
ابن یمین
شمارهٔ ۶٢٩
۱
مدتی در پی هوی و هوس
عرصه بر و بحر پیمودم
۲
روز ننشستم از طلب نفسی
شب زمانی ز فکر نغنودم
۳
چون برین مدت مدید گذشت
که ز اندیشه مغز پالودم
۴
گشت مرآت دل چنان روشن
که یکی نقش راست بنمودم
۵
صیقلی ساخت ز جوهر عقل
پس ز زنگ هواش بزدودم
۶
صورت خیر و شر در آن دیدم
چشم عبرت بر او چو بگشودم
۷
شد یقین ز انقلاب احوالم
که نه من بودم آنکه من بودم
۸
کارم از کارخانه دگرست
نه بخود کاستم نه افزودم
۹
بر بدو نیک چون نیم قادر
پس دل از غم بهرزه فرسودم
۱۰
بعد ازین اقتدا بابن یمین
کردم و داشت راستی سودم
۱۱
غایت آرزو چو دست نداد
پشت پائی زدم بیاسودم
نظرات