ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۶٣٠

۱

من نیم چون مرد سالوس و فریب

پرده ناموس خود خود میدرم

۲

قلب خود را سکه رندی زده

پیش صرافان عالم میبرم

۳

گر ز دخت رز بریدم زهد نیست

مصلحت را راه او می نسپرم

۴

بوی خون آید ز وصل دخت رز

تا بمانم سوی او می ننگرم

۵

لیک هر وقت از زمرد گون کنب

کوری افعی غم را میخورم

۶

تا بر اینقانونم ای ابن یمین

کس نبینی ز اهل معنی منکرم

تصاویر و صوت

نظرات