ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ۶۴٠

۱

ای نسیم صبحدم زانجا که لطف طبع تست

گرچه میدانم که هستی سخت سست و ناتوان

۲

یک سحر بگذر ز بهر خاطر ابن یمین

بر جناب خسرو عادل امیر شه نشان

۳

سرور گیتی شهاب دولت و دین بوالفتوح

آنکه زیبد خاک پایش تاج فرق فرقدان

۴

آنکه باز همت او چون کند عزم شکار

کرکس گردون رباید چون کبوتر ز آشیان

۵

چون بدانعالیجناب جنت آسا بگذری

عرضه دار اول زمین بوسم بعزت بعد از آن

۶

گو رهی ز انعام عامت داشتی اسبی پیلتن

گفته ئی بودند او و رخش رستم توأمان

۷

نرم رو بودی چو آب و تیزتک مانند باد

سم چون پولاد او بر خاک ره آتش فشان

۸

گه شدی سوی بلندی چون دعای مستجاب

گه به پستی آمدی همچون قضای آسمان

۹

بر مثال اسب شطرنج از بساط روزگار

طرح کردش چرخ بازیگر بحیلت ناگهان

۱۰

وینزمان در پیش دارد بنده راهی آنچنانک

کش سر و پائی نمی بیند چو راه کهکشان

۱۱

خاصه در فصلی که مرغابی ز سرما روز و شب

در هوای بابزن باشد بر آتش پر زنان

۱۲

آنچنان راهی درینموسم که گفتم وصف آن

با دلی ازغم سبکسار و زمحنت سرگران

۱۳

ای سوار عرصه مردی و رادی ذات تو

خود بگو آخر پیاده قطع کردن میتوان

۱۴

تا ز دور چرخ گردان اشهب روز سپید

ادهم شب را بود پیوسته اندر پی دوان

۱۵

ابلق توسن نهاد آسمان رام تو باد

بخت و دولت در رکاب و فتح و نصرت همعنان

تصاویر و صوت

دیوان اشعار ابن یمین فریومدی - تصویر ۵۴۴

نظرات