
ابن یمین
شمارهٔ ۶۶٨
۱
چون به سخن دم زند طوطی طبع خوشم
کز شکر آرد به بار شاخ نبات سخن
۲
مرده صد ساله را زنده کند گر زند
آتش طبعم بر او آب حیات سخن
۳
ز ابن یمین خیره شد چشم خرد کو چسان
کرد چو عیسی به دم زنده رفات سخن
۴
خواست دلم تا سخن پیش بزرگی برد
گفت خرد کامدت وقت وفات سخن
۵
من ز مدیح کسی اجر ندارم طمع
مدحت اینها مرا هست زکات سخن
۶
گرچه ز دیوان کس تا به کنون نامدهست
هیچ براتی مرا بهر صلات سخن
۷
بنده ز دیوان خود از پی هر کس که خواست
در همه عالم روان کرد برات سخن
نظرات