
ابن یمین
شمارهٔ ٧٠٨
۱
هست کار سعادت دنیا
راست همچون مناره برفین
۲
آفتاب تموز حادثه ها
برگشاده برو- ز تاب کمین
۳
در تزلزل بنای ارکانش
دل برو کی نهند اهل یقین
۴
ناگهانی ز هم فرو ریزد
که امید ثبات دارد ازین
۵
هر کرا آز پیشوائی کرد
باز نشناخت مهر چرخ از کین
۶
هر زمانش زبان حرص کند
آیتی دیگر از هوا تلقین
۷
ما و یاری و کنج عافیتی
که همینست و بس بهشت برین
۸
اینسخن باور از نمیداری
خیز و رنجه شو و بیا و ببین
۹
زانگروهی که سخره شهرند
تا بدانی که نیست ابن یمین
نظرات