ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٧٧١

۱

میدهد گردون بهر نا مستحقی بهره ها

ز آنچه دریا پرورش دادست و کان اندوخته

۲

روز و شب نا اهل را با سیم و زر دارد چو شمع

زانسبب خندان چو شمع آمد روان افروخته

۳

هدهد قواده را با تاج میدارد نگاه

باز را بین پایها در بند و چشمان دوخته

۴

عیبش آخر این نه بس کابن یمین از دور اوست

با زلال شعر خود در تیه حرمان سوخته

۵

هین مکن با عیب گردون ساز ایدل بهر آنک

با هنرمندان بود بر قصد جان آموخته

تصاویر و صوت

نظرات