
ابن یمین
شمارهٔ ٨۴
۱
بنام ایزد زهی خرم سرائی
که چون فردوس اعلی دلگشایست
۲
هواش از اعتدال طبع دائم
چو انفاس مسیحا جان فزایست
۳
غبار آستانش از خوش نسیمی
بسان ناف آهو مشک زایست
۴
درو گر سوز باشد مشک و عودست
و گر نالد کسی آن چنگ و نایست
۵
ز نور جام چون ماه تمامست
که چون مهر از جان ظلمت زدایست
۶
بر اسرار فلک واقف توان شد
که همچون جام جم گیتی نمایست
۷
چو بخشد سایه سقفش سعادت
چه جای سایه فر همایست
۸
لطیف آمد عمارتهاش یکسر
بلی معمار او لطف خدایست
۹
فلک حیران شود زین بیت معمور
چو بیند کش زمین آرام جایست
۱۰
سرای است این ندانم یا بهشتست
بهشتست این ندانم یا سرایست
۱۱
ز خلق خوش نسیم صاحب او
هوا دروی همیشه عطر سایست
۱۲
صفا دروی چو رای صاحبش باد
که الحق با صفا و نیک رایست
نظرات