
ابن یمین
شمارهٔ ٨٨
۱
با فلک دوش بخلوت گله ئی میکردم
که مرا از کرم تو سبب حرمان چیست
۲
اینهمه جور تو با مردم فاضل ز چه خاست
وینهمه فضل تو با جاهل و با نادان چیست
۳
فلکم گفت که ایخسرو اقلیم هنر
هست معهود چو این مشغله و افغان چیست
۴
در زوایای فلک چشم بصیرت بگشای
با همه فضل برون آر که بی نقصان چیست
۵
گر کنی دعوی همت بجهان ابن یمین
همچو دو نان سخن جامه و ذکر نان چیست
نظرات