ابن یمین

ابن یمین

شمارهٔ ٩

۱

باهل خطه فریومد از طریق رضا

مگر بعین عنایت نظر فکند خدا

۲

که آفتاب سپهر کرم بطالع سعد

فکند سایه الطاف خود برین ضعفا

۳

ستوده آصف ایام عز دولت و دین

که زیبدش که کند پادشاهی وزرا

۴

زهی کریم نهادی که بر بسیط زمین

سپهر با همه دیده ندید مثل ترا

۵

توئی که بر چمن جان هر که زنده دلست

ز فیض ابر سخای تو رست مهر گیا

۶

توئی چنان که اگر ذره ئی شود موجود

ز عزم و حزم تو در پیکر زمین و سما

۷

زمین شود چو سما بیقرار و سرگردان

سما شود چو زمین با وقار و پا بر جا

۸

گذشت بر دل من یکسخن بخواهم گفت

خدایگان ز ره لطف اگر کند اصغا

۹

سعادت ازلی با عماد دولت و دین

جهان رادی و مردی سپهر جود و سخا

۱۰

ز بدو فطرت و آغاز آفرینش او

مقارنست و برینحال واقفست و گوا

۱۱

سعادتی نه همانا که به تواند بود

ز اتفاق ملاقاتت ای خجسته لقا

۱۲

بکام دل ز جهان داد عیش بستانید

که هست بر گذر این سخت کوش سست وفا

۱۳

زمان دولت و اقبال مغتنم شمرید

میفکنید از امروز کار بر فردا

۱۴

مگر ز بخت شما نیز باید ابن یمین

فراغتی که نواند گزارد فرض دعا

۱۵

چو روزگار که تفریق و جمع شیوه اوست

نمیزند نفسی بی رضای رأی شما

تصاویر و صوت

نظرات