
امامی هروی
شمارهٔ ۱۶
۱
ای شده جان در سر سودای تو
برده دلم مشک سمای تو
۲
در چمن حسن خرامان ندید
چشم جهان سرو ببالای تو
۳
بر فلک حسن فروزان نگشت
چهره چو خورشید خور آسای تو
۴
ماه زمینی و نیابد به عمر
ماه فلک چون رخ زیبای تو
۵
نور دل و دیده ی از بهر آن
در دل و در دیده کنم جای تو
۶
خواستنت اصل تمنای من
تا کنم از دیده تمنای تو
۷
من کیم آخر که جهان مینهد
سر چو، سر زلف تو بر پای تو
۸
نرگس رعنای تو خونم بریخت
در هوس لعل شکر خای تو
۹
وعده فردا مده، از آنکه رفت
عمر من اندر سر فردای تو
۱۰
باز نخواهد مگر انصاف شاه
خون من از نرگس شهلای تو
نظرات