
امامی هروی
شمارهٔ ۶
۱
رای مرا چو شیفته روی خویش کرد
روی دلم ز روی کرم سوی خویش کرد
۲
چندین هزار بار مرا مست هر دو کون
زلفش ببوئی از سر هر موی خویش کرد
۳
گاهم کمند لطف ز گیسوی وصل ساخت
گاهم کمان فیض ببازوی خویش کرد
۴
گه در جهان جان نفس قدس صبح اوم
مشگین نفس چو صبحدم از موی خویش کرد
۵
قلب مرا شکسته ی پیکان درد خواست
در مرا مبادی داروی خویش کرد
۶
روح مرا که گلبن بستان قدس بود
خاشاک راه آتش نیروی خویش کرد
۷
بازم چو در فنای فنا محو محو دید
در قرب عشق آینه ی روی خویش کرد
۸
چه جای آینه است که گر نیک بشنوی
مستم چو دید در خم ابروی خویش کرد
۹
ز آن هر نفس ز نفس امامی نفس زند
کورا نفس ز نفس نفس گوی خویش کرد
نظرات