
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۱۲
۱
زان پیش که دل ز جان برآید
جان از تن ناتوان برآید
۲
بنمای جمال، تا دهم جان
کان سود بر این زیان برآید
۳
ای کاش به جان برآمدی کار
این کار کجا به جان برآید؟
۴
کارم نه چنان فتاد مشکل
کان بیتو به این و آن برآید
۵
هم از در تو گشایدم کار
کامم همه زان دهان برآید
۶
بر درگهت آمدم به کاری
کان بر تو به رایگان برآید
۷
نایافته جانم از تو بویی
مگذار که ناگهان برآید
۸
بنواز به لطف جانم، آن دم
کز کالبدم روان برآید
۹
کام دل خستهٔ عراقی
از لطف تو بیگمان برآید
تصاویر و صوت

نظرات