عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۱۴

۱

صبا وقت سحر گویی ز کوی یار می‌آید

که بوی او شفای جان هر بیمار می‌آید

۲

نسیم خوش مگر از باغ جلوه می‌دهد گل را

که آواز خوش از هر سو ز خلقی زار می‌آید

۳

بیا در گلشن ای بی‌دل، به بوی گل برافشان جان

که از گلزار و گل امروز بوی یار می‌آید

۴

گل از شادی همی خندد، من از غم زار می‌گریم

که از گلشن مرا یاد از رخ دلدار می‌آید

۵

ز بستان هیچ در چشمم نمی‌آید، مگر آبی

که در چشمم ز یاد او دمی صدبار می‌آید

۶

اگر گلزار می‌آید کسی را خوش، مرا باری

نسیم کوی او خوشتر ز صد گلزار می‌آید

۷

مرا چه از گل و گلزار؟ کاندر دست امیدم

ز گلزار وصال یار زخم خار می‌آید

۸

عراقی خسته دل هردم ز سویی می‌خورد زخمی

همه زخم بلا گویی برین افگار می‌آید

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۶۶

نظرات