عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۱۶

۱

گهی درد تو درمان می‌نماید

گهی وصل تو هجران می‌نماید

۲

دلی کو یافت از وصل تو درمان

همه دشوارش آسان می‌نماید

۳

مرا گه گه به دردی یاد می‌کن

که دردت مرهم جان می‌نماید

۴

بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،

که جانم بس پریشان می‌نماید

۵

مرا جور و جفا و رنج و محنت

غمت هردم دگرسان می‌نماید

۶

ز جان سیر آمدم بی‌روی خوبت

جهان بر من چو زندان می‌نماید

۷

عراقی خود ندارد چشم، ورنه

رخت خورشید تابان می‌نماید

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۶۷

نظرات

user_image
طاهری
۱۴۰۱/۱۱/۳۰ - ۰۷:۰۷:۴۷
دوستان یک سوال، با توجه به بیت آخر آیا استاد عراقی نابینا بودند؟