
عراقی
غزل شمارهٔ ۱۱۶
۱
گهی درد تو درمان مینماید
گهی وصل تو هجران مینماید
۲
دلی کو یافت از وصل تو درمان
همه دشوارش آسان مینماید
۳
مرا گه گه به دردی یاد میکن
که دردت مرهم جان مینماید
۴
بپرس آخر که: بی تو چونم، ای جان،
که جانم بس پریشان مینماید
۵
مرا جور و جفا و رنج و محنت
غمت هردم دگرسان مینماید
۶
ز جان سیر آمدم بیروی خوبت
جهان بر من چو زندان مینماید
۷
عراقی خود ندارد چشم، ورنه
رخت خورشید تابان مینماید
تصاویر و صوت

نظرات
طاهری