عراقی

عراقی

غزل شمارهٔ ۱۴۰

۱

بکشم به ناز روزی سر زلف مشک رنگش

ندهم ز دست این بار، اگر آورم به چنگش

۲

سر زلف او بگیرم، لب لعل او ببوسم

به مراد، اگر نترسم ز دو چشم شوخ شنگش

۳

سخن دهان تنگش بود ار چه خوش، ولیکن

نرسد به هر زبانی سخن دهان تنگش

۴

چون نبات می‌گدازم، همه شب، در آب دیده

به امید آنکه یابم شکر از دهان تنگش

۵

بروم، ز چشم مستش نظری تمام گیرم

که بدان نظر ببینم رخ خوب لاله رنگش

۶

چو کمان ابروانش فکند خدنگ غمزه

چه کنم که جان نسازم سپر از پی خدنگش؟

۷

زلبش عتاب، یارب، چه خوش است!صلح اوخود

بنگر چگونه باشد؟ چو چنین خوش است جنگش

۸

دلم آینه است و در وی رخ او نمی‌نماید

نفسی بزن، عراقی، بزدا به ناله زنگش

تصاویر و صوت

کلیات دیوان شیخ فخرالدین ابراهیم همدانی (شامل قصاید، غزلیات، ترجیعات، ترکیبات، مقطعات، مثلثات، عشاق نامه یا ده نامه، رباعیات، لمعات و اصطلاحات عرفانی عراقی) با مقدمهٔ سعید نفیسی و حواشی م. درویش - فخرالدین ابراهیم همدانی - تصویر ۱۸۱

نظرات

user_image
نجمه
۱۳۹۴/۰۸/۲۵ - ۱۵:۴۹:۰۸
گمان می‌کنم در بیت چهارم، می‌بایست «چو» را جایگزین «چون» کرد.
user_image
Dt۳ Pi۳۷
۱۳۹۷/۰۹/۱۶ - ۰۶:۴۱:۲۴
در بیت هفتم به جای«عتاب»، «عناب» نوشته شده